وقتی شروع کردم به یادگیری یه framework ، ساخت برنامه سلام دنیا-hello world خیلی خوب همه چی رو میگه که قراره چه کاری انجام بدهی برای انجام شدن یک کار
گاهی فکر میکنی که چقدر زود کار ها پیش میرن و چطوری خوب میشه کار را زود تر انجام داد
اما وقتی کار به تغییر جزئیات می رسد – چشمتان روز بد نبیند که دمار از روزگار آدم در میاد که بخواهد در یک فریم ورک یک چیز جزئی را تغییر دهد(آسان است اما راهشو پیدا کردن سخته)
گاهی فکر می کنی که اصلا من چرا از فریم ورک استفاده می کنم – با همون زبان اصلی یه کاره هر چی میخواستم رو می ساختم و مجبور نبودم اینهمه مطلب یاد بگیرم – بجاش همون زبان رو خوب یاد میگیرم و کار رو انجام میدهم
اما بعدش میگی اولش سخته بعدش خیلی خوب میشه چون روی یه استاندارد داری برنامه نویسی میکنی و کد ها امن هستند و باگ ها کم هستند(و… و غیره)
اما اوایل یه روزایی میاد که میگی اصلا من بدرد برنامه نویسی نمیخورم – برنامه نویسی خیلی پیچیده است این برنامه نویسا چطور یه روزه پیر نمیشن
البته از حق نگذریم که واقعا پیچیده است بعضی از مسیر هاش اونم اولش ولی با یکم حوصله و علاقه درست میشه و گاهی هم بهتره یکم عقب بنشینیم و کاری نکنیم تا یکم مطالب جا بیافتند تا برای بعدش آماده بشیم
البته توی این مسیر بعضی وقتا یه چیزی یاد میگیری که می توانی یه کار های خیلی بزرگی رو به سادگی انجام بدهی و خیلی هیجان زده میشی و میگی چه فریم ورک خوبیه
این داستانا همیشه ادامه نداره اونم به شدتی که موقع یادگیری هست ولی در کل اینو خوب میفهمیم که این تلاش ها وقتی که چیزای جالب یاد می گیری خیلی بهت می چسبه
در کل بگم خیلی چیز باحالیه ولی بعضی وقتا هم خیلی اعصابت خورد میشه سر یه قطعه کد و همینطور هم باید یاد بگیری و تموم نمیشه حتی اگر استاد یک زبان باشی بازم گاهی باید در موردش داکیومنت بخونی واگرنه بعد چند وقت دیگه منسوخ میشه اطلاعاتت – ولی خیلی چیزای قشنگی تو برنامه نویسی هست اگر علاقه داشته باشید به کامپیوتر ها
